سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پندها چه بسیار است و پند گرفتن چه اندک به شمار . [نهج البلاغه]   بازدید امروز: 3  بازدید دیروز: 33   کل بازدیدها: 61071
 
کانون هنرهای تجسمی و صنایع دستی دانشگاه یزد
 
گفتگو با خدا
نویسنده: رضا دهشیری(پنج شنبه 88/11/8 ساعت 1:15 عصر)
در خواب، با خدا...

شبی در خواب دیدم که با خدا گفتگو می کنم.

خدا از من پرسید: دوست داری با من صحبت کنی؟

پاسخ دادم: اگر شما فرصت داشته باشید.

خدا لبخندی زد و گفت: زمان من ابدیت است، چه سؤالاتی در ذهن داری که می خواهی از من بپرسی؟

من سؤال کردم: چه چیزی در آدمها شما را بیشتر از هر چیزی متعجب می کند؟

خدا جواب داد:

اینکه از دوران کودکی خود خسته می شوند و عجله دارند که زودتر بزرگ شوند، و دوباره آرزوی این را دارند که روزی بچه شوند.

اینکه سلامتی خود را به خاطر بدست آوردن پول از دست می دهند و سپس پول خود را خرج می کنند تا سلامتی از دست رفته را دوباره بازیابند.

اینکه با نگرانی به آینده فکر می کنند و حال خود را فراموش می کنند به گونه ای که نه در حال و نه در آینده زندگی می کنند.

اینکه به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و به گونه ای می میرند که گوئی هرگز نزیسته اند.

دست خدا مرا در بر گرفت و مدتی به سکوت گذشت…

بعد از مدتی به خدا گفتم: به عنوان پروردگار دوست داری که بندگانت چه درسهایی در زندگی بیاموزند؟

خدا پاسخ داد:

اینکه یاد بگیرند نمی توانند کسی را وادار کنند تا بدانها عشق بورزد، تنها کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند خود مورد عشق ورزیدن واقع شوند.

اینکه یاد بگیرند که خوب نیست که خودشان را با دیگران مقایسه کنند.

اینکه بخشش را با تمرین بخشیدن یاد بگیرند.

اینکه رنجش خاطر عزیزانشان تنها چند لحظه ای زمان می برد ولی ممکن است سالیان سال زمان لازم باشد تا این زخمها التیام یابد.

یاد بگیرند که غنی کسی نیست که بیشترین ها را دارد، بلکه کسی است که نیازمند کمترین هاست.

اینکه یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را مشتاقانه دوست دارند اما هنوز نمی دانند که چگونه احساساتشان را بیان کنند یا نشان دهند.

اینکه یاد بگیرند دو نفر می توانند به یک چیز نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند.

اینکه یاد بگیرند کافی نیست همدیگر را ببخشند، بلکه باید خود را نیز ببخشند.

با افتادگی خطاب به خدا گفتم: از وقتی که در اختیار من گذاشتید سپاسگذارم.

و افزودم: چیز دیگری هست که دوست داشته باشید آنها بدانند؟

خدا لبخندی زد و گفت:

فقط اینکه بدانند من اینجا هستم

همیشه…



نظرات دیگران ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نمایشگاه برای ورودیهای جدید
تغییر دکوراسیون کانون
نشریه
کالیگرافی
وسایل لازم
جدول
من هستم
نشریه ............................................ضروری
1
2
3
4
5
6
7
[همه عناوین(111)][عناوین آرشیوشده]

|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| فهرست موضوعی یادداشت ها ||
هنر .
|| مطالب بایگانی شده ||
دی 1388

|| اشتراک در خبرنامه ||
  || درباره من ||
کانون هنرهای تجسمی و صنایع دستی دانشگاه یزد
مدیر وبلاگ : سمیه رحیمی[125]
نویسندگان وبلاگ :
وحیده تشکری (@)[8]

علی رضایی (@)[0]

آرمان مردانی[16]
سعید سبحا نی (@)[42]

مجتبی نعمت الهی (@)[13]

رضا دهشیری (@)[5]

الهام صفا یی (@)[0]

هادی سلیمی[0]
عرفان اریا (@)[3]

آذین اسلامیه (@)[2]

مهرنوش قریب پور (@)[0]

ایران ممتاز[0]
قرزانه توکلی (@)[0]



|| لوگوی وبلاگ من ||
کانون هنرهای تجسمی و صنایع دستی دانشگاه یزد

|| اوقات شرعی ||