نخود سیاه یا
وقتی همگی سرکاریم!!
قضیه از اونجایی شروع شد که پس از استقبال چشمگیر دانشجوها از کارگاه هنری زنده و ثبت نام اونها تو کلاسهای هنری،مشکل همه ساله کانون یعنی کمبود(یا نبود!!)مکان برای برگزاری کلاسها،دوباره قوت گرفت وبچه های کانون را درگیر پیداکردن محلی برای کلاسها کرد.
وقتی که مسئولین ذیربط پیگیری وسماجت بچا رادیدند،پاسکاری شروع شد وجاهایی پیشنهادمیشد که بعدا متوجه میشدیم که یاکلاس درس درحال استفاده هست یاقراره اداره پست دانشگاه بشه ویا... و این ما بودیم که بعضا مسافتهای طولانی مابین فنی3 وسازمان مرکزی(خوابگاه هرندی) رابرای هماهنگی چندین بار طی میکردیم ولی هربار دست خالی تر از دفعه قبل برمیگشتیم... .
در حین گشتن دنبال این نخود سیاه ها،هماهنگی وهمکاری تحسین برانگیزی!!بین مسئولین قسمتهای مختلف دیدم که جای بسی سوال باقی میگذاره!؟
ولی ازونجایی که ما تو این راه ثابت قدم بودیم،بالاخره محلی را برای تشکیل کلاسها هماهنگ کردیم.
همت اگر سلسله جنبان شود مور تواند که سلیمان شود
در آخر ازمساعدتهای مسئولان امورفرهنگی به خصوص جناب آقای غفوری تشکر میکنیم.