دکتر
سماورچی بعد از اخذ دیپلم در ایران, برای ادامه تحصیل به هند رفتند و مدارک
لیسانس, فوق لیسانس و دکترا را از هند گرفتند و همانجا ازدواج کردند و صاحب 2 دختر
و یک پسر می باشند. حدود 16 سال است که در دانشگاه یزد به عنوان یکی از اعضای هیئت
علمی دانشکده مهندسی کامپیوتر مشغول به تدریس می باشند.
عکسی که در نشریه شماره قبل چاپ شد مربوط به چند سالگی شما بود؟ اون موقع چه
شغلی داشتید؟
22_3 سالگی , اون موقع توی استانداری بندرعباس کار می
کردم.
اگر در حال حاضر عرف جامعه اجازه میداد, آیا حاضر بودید با چنین ظاهری به دانشگاه
بیاین؟
اون
ظاهر بخاطر نمایشی بود که در استانداری بازی می کردم وگرنه من اینجوری نمی گشتم.
عکس العمل دانشجویان نسبت به شما بعد از چاپ عکستون در نشریه چی بود؟
چند
تا از دانشجوها اومدن از من پرسیدن که" این عکس شماست؟" من هم گفتم به
من میاد که اینجور سبیلا و موهایی داشته باشم؟
خوب بگذریم ;راستی رابطه تون با هنر چه جوریه؟ آیا تا
بحال کار هنری کردید؟
تو
تئاتر مدرسه بودم, حتی سپاه دانش هم تئاتر بازی می کردم و کارهای نمایشی انجام می
دادم. تو بندر عباس هم بخاطر نمایش اون عکسو گرفتم, اونم فقط برای یادگاری. ما یه خانواده
ی متعصب بودیم که بابام هم کشاورز بود. من بچه نعیم اباد یزد (آبشاهی) هستم. اون
موقع اصلا محیط هم اجازه نمیداد که ما اینجوری بگردیم.
فکر کنید که یک ماشین زمان داشتید که می تونستید باهاش به گذشته برگردید:
الف) به چه دورانی برمی گشتید؟
همه
می خوان به دوره جوونی برگردن; آدم تا جوونه ارزش زندگی رو نمی دونه. اگه برمی گشتم خیلی کارارو انجام می
دادم و از همه لحاظ جلوتر بودم. دوست داشتم کارای پژوهشی بیشتری انجام می دادم. ما
تو محله مون بخاطر هوش و استعدادمون معروف بودیم. بخاطر همین هم ادامه تحصیل دادم.
اما متاسفانه دیر شروع کردم ولی حالا ناراضی هم نیستم.
ب) آیا همین رشته و شغل را انتخاب می کردید؟
همین
رشته و شغل ولی خیلی بهتر و کاملترش. من دکترام 7سال طول کشید;
خیلی هم ادعا داشتم رشته ای رو بخونم که هیچکس تو ایران نخونده باشه. به هر حال
همین رشته رو انتخاب می کردم ولی در کنارش کارای تحقیقاتی بیشتری انجام می دادم.
اگه خودکارتون فقط واسه یه جمله جوهر داشت, برامون چی می نوشتین؟
اگه می فهمیدین امروز آخرین روز عمرتونه, چه کاری انجام می دادین؟
سعی
می کردم کاری که یک انسان باید انجام بده تا خدا ازش راضی باشه رو انجام بدم. کاری
می کردم که اون دنیا بدردم بخوره نه این دنیا_ عبادت خدا و کار خیر.